محمدرضا شفیعی كدكنی از شاخصترین افرادی است كه به تصحیح و پژوهش دربارهی آثار عطار پرداخته است.
بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در آستانهی روز بزرگداشت عطار (25 فروردینماه)، مروری دارد بر برخی دیدگاههای این استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر دربارهی این شاعر و عارف بزرگ ایرانی.
شفیعی كدكنی در پژوهشی دربارهی عطار نیشابوری اینگونه مینویسد:
عطار از درون و از بیرون
عطار و منظومه فرهنگی پیرامون او، از زندگی تاریخی تا افسانهها و از آثار مسلم او تا مجموعه وسیعی از مجعولات و منحولات دورههای بعد، كه منسوب به اوست، بیشباهت به یك مذهب یا یك آیین نیست. در كنار هر مذهبی مشتی افسانه و اساطیر و مجموعه متناقضی از آرا میتوان دید كه با همه تضادی كه در اصل، با مبادی مركزی آن آیین دارند، از جهاتی سبب حفظ و حراست از آن مذهباند و در لحظههایی همان حواشی و افزودهها، از نابودی آن اصول و مبادی مركزی جلوگیری میكنند. یا بهتر بگوییم: بقای هر مذهبی را تناقضهای درونی آن تضمین میكند.
ارزش این حواشی و افزودهها، در بعضی از شرایط تاریخی، از آن اصول و مبادی مركزی كمتر نیست. حتا در مواردی بسی مهمتر از اصل است. چهره قدیسگونه عطار، درست مانند یك مذهب، در درون همین افسانهها و همین سخنان مجعول رشد كرده و بدینگونه كه امروز میبینیم، درآمده است. تا وقتی كسی به این مذهب نگرویده است، بسیاری از اجزای این آیین در نظرش بیارزش و حتا مضحك جلوه میكند؛ اما وقتی در داخل این منظومه آیینی قرار گرفت، همه آن حرفهای ظاهرا سست و یا نامعقول، جلوه و جلای خاصی پیدا میكند و از هر جهت زیبا و استوار، سیطره خود را گسترش میدهد. درك مبانی جمالشناسی شعر عطار نیز چنین حالتی دارد، یعمی التذاد شعر او، برای كسی كه بیرون این منظومه قرار گرفته است، بسیار دشوار و تقریبا محال است.
شعر عطار
شعر عطار نماینده یكی از مراحل تكامل شعر عرفانی ایران است. وقتی از دور به این دریا ـ كه یك ساحل آن را نخستین تجربههای شعر زهد و اخلاق شاعران مذهب كرامی، در عصر سامانی، تشكیل میدهد و یك ساحل دیگر را در زمانی نزدیك به عصر ما، تجربههای امثال هاتف اصفهانی و حبیب خراسانی ـ مینگریم، سه موج عمومی، سه خیزاب بلند در آن دیده میشود: قله یكی از این خیزابها سنایی است و قله دومین خیزاب، فریدالدین عطار است و سومین كوهموج و قله، كه بلندترین آنهاست، جلالالدین مولوی است. بعد از او هر چه هست، موجها و موجكها است و حتا میتوان گفت كه دریا نیز دیگر دریا نیست، دریاچه است و غدیر و آبگیر و در مواردی حوض و پاشوره.
آثار عطار
عطار را باید از نو شناخت، عطار راستین و عطار تاریخی را از عطارهای مجعول در طول قرون و اعصار جدا كرد، آثار برساخته درویشان مهملسرای مبتذل و بیمایه را از قلمرو آثار او به دور كرد و كار را از آثار مسلم و قطعیالصدور او آغاز كرد؛ عطار در مقدمهای كه خود و به احتمال قوی در اواخر عمر به نثر نوشته است و در آنجا به نام و نشان مجموعه آثار خویش پرداخته است، تصریح میكند كه وی دارای این آثار است: «الاهینامه» (= خسرونامه)، «اسرارنامه»، «مصیبتنامه»، «منطقالطیر» (= مقامات طیور)، «دیوان» (غزلیات و قصاید) و «مختارنامه» (مجموعه رباعیات). البته خود تصریح میكند كه دو اثر منظوم خویش را به نام «جواهرنامه» و «شرحالقلب» از میان برده و نابود كرده است. بنابراین، هر گونه اثری كه بدین نامها پیدا شود، ربطی به عطار ندارد و مجعول و منحول است. عطار از این شش مجموعه شعری به نام دو مثلث یاد میكند و گویا جدا از تذكره یك مثلث نثر نیز میخواسته است ترتیب دهد، شامل زندگینامه پیامبران و صحابه و اهل بیت، كه گویا تألیف نشده یا اگر تألیف شده، اثری از آنها باقی نمانده است و در هیچ فهرست و كتابی هم اشارتی بدانها نرفته است.
او علاوه بر داشتن یك منظومه ذهنی خاص، دارای یك نظام زبانی ویژه نیز هست؛ زبانی كه به لحاظ ساختارآوایی كلمات بیش و كم از زبان استانداردشده سبك خراسانی ـ كه عینا با تغییراتی اساس سبك سعدی و حافظ و دیگران را تشكیل میدهد ـ متمایز است.
زندگی عطار
در میان بزرگان شعر عرفانی فارسی، زندگی هیچ شاعری به اندازه زندگی عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صدبرابر چیزی است كه در باب عطار میدانیم. حتا آگاهی ما درباره سنایی، كه یك قرن قبل از عطار میزیسته، بسی بیشتر از آن چیزی است كه در باب عطار می دانیم. نه سال تولد او به درستی روشن است و نه حتا سال وفات او. اینقدر میدانیم كه او در نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن است. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسله مشایخ او در تصوف، هیچ كدام، به قطع روشن نیست. از سفرهای احتمالی او هیچ آگاهی نداریم و از زندگی شخصی و فردی او و زن و فرزند و پدر و مادر و خویشان او هم اطلاع قطعی وجود ندارد.
در این باب هر چه گفته شده است، غالباً احتمالات و افسانهها بوده است و شاید همین پوشیده ماندن در ابر ابهام، خود یكی از دلایل تبلور شخصیت او باشد كه مثل قدیسان عالم در فاصله حقیقت و رؤیا و افسانه و واقعیت در نوسان باشد. اگر این «افسانهگون» بودن، در «قدیسوارگی» عطار تأثیری داشته، در متهم كردن او و آلودن نامش به شعرهایی بسیار سست و ناتندرست و ذهنیتی بیمارگونه و مالیخولیایی نیز بیتأثیر نبوده است؛ زیرا در این هفت قرنی كه از روزگار حیات او میگذرد، مجموعه گوناگونی از شعرهای سست و بیمارگونه به نام او برساخته شده است كه جدا كردن حقیقت وجودی عطار از آن یاوهها كار آسانی نیست. بنابراین، جویندگان زندگینامه عطار همیشه نسبت به این مشكل اساسی باید آگاهی داشته باشند و در داوریهای خود جانب احتیاط را همواره رعایت كنند.
در آثار مسلم او تصریح به نام او كه «محمد» است شده و خود در مواردی از همنامی خویش با رسول (ص) یاد كرده است و در شعرهای خود تخلص عطار و فرید را آورده است و معاصر او محمد عوفی نیز در «لباب الالباب» به عنوان «الاجل فریدالدین افتخارالافاضل ابوحامد ابوبكر العطار النیشابوری ... سالك جاده حقیقت و ساكن سجاده طریقت ...» از او یاد كرده است. پس تقریبا با اطمینان میتوان گفت كه شاعر مورد بحث ما «فریدالدین محمد عطار» است و در نیشابوری بودن او تردیدی نیست. تذكرهنویسان قدیم نیز نام پدر عطار را ابراهیم نوشتهاند و از او به نام «محمد بن ابراهیم بن اسحاق» یاد كردهاند.
سرچشمههای شعر عطار
به لحاظ تاریخی، شعر عطار بعد از شعر سنایی، دومین اوج شعر عرفانی فارسی است و پس از عطار، بلندترین قله شعر عرفانی، جلالالدین مولوی است. سه موج بزرگ، سه خیزاب بلند حیراتآور، در این دریا وجود دارد: اول سنایی و دوم عطار و سوم جلالالدین مولوی، اینها سه اقلیم پهناور، سه كهكشان مستقلاند كه فضای بیكرانه شعر عرفانی فارسی، و بیاغراق، شعر جهان را احاطه میكنند و در ضمن كمال استقلال، سخت به یكدیگر وابستهاند و یكدیگر را تكمیل میكنند.
شعر عطار در نگاه نخستین، گاه، خواننده را میرماند. اما شكیبایی و قدری آمادگی روحی لازم است تا به درون این باغ راه پیدا كنیم. وقتی انس گرفتیم، میبینیم كه در آن سوی بعضی ناهماهنگیها، چه منظومه منسجمی از احساس و اندیشه موج میزند.
غزل عطار
غزل عطار یكی از مهمترین مراحل تكامل غزل عرفانی فارسی است. اگر دیوان شمس تبریزی را نادیده بگیریم، غزلیات عطار مهمترین نمونههای غزل عرفانی فارسی است. در این شیوه غزل، مهمترین نكته، وحدت تجربه شعری و حتا در مواردی بسیار زیاد، وحدت «تم و موتیو» است، بدینگونه كه شاعر از همان آغاز كه مطلع غزل را میسراید تا پایان، از یك مسیر طبیعی حركت میكند و دایرهوار در همانجا كه آغاز كرده بود، سخن را به پایان میبرد و در بسیاری از این غزلها نوعی سرگذشت یا واقعه تصویر میشود و چه بسیار از این غزلها كه جوهر زندگینامه یك عارف است كه تحولی روحی به ناگهان او را دگرگون كرده است و این نمونهها را در بخش غزلهای قلندری عطار، فراوان میتوان دید.
مهمترین نكته در اینگونه غزلها - كه شیواترین نمونههای غزل عرفانی در زبان فاسی است - برهنگی این غزلها از اصطلاحات عرفانی است؛ یعنی شاعر چندان بر تجربه روحانی خویش مسلط است و چنان با موضوع آمیخته است كه نیازی به اصطلاحات فنی تصوف احساس نمیكند. برعكس دورههای بعد كه شاعران عرفانگرای، با انباشتن غزلهای خویش از فرهنگ عرفانی ابن عربی و اصطلاحات خاص تصوف او، شعر خویش را به عرفان سنجاق میزنند یا عرفان را به شعر خویش، و دیوانهای ایشان، بیش از آنكه ارزش عرفانی داشته باشد، به درد آن میخورد كه شواهد از آن استخراج شود برای فرهنگ اصطلاحات صوفیه. نمونهاش شاه نعمتالله ولی كرمانی كه دقیقا یكصدوهشتاد درجه در جهت مخالف عطار و مولوی قرار دارد و عامه مردم ممكن است شیفته انبوه اصطلاحات عرفانی اینگونه شاعران شوند و تصور كنند كه اینان در عالم عرفان تجاربی عمیق داشتهاند؛ در صورتی كه اینان در این وادی اصلا وارد نشدهاند؛ بلكه منظومهای از اصطلاحات تصوف ابن عربی را به نام دیوان خویش درآوردهاند برای اصطلاحبارگان و اصطلاحپسندان.
جایگاه عطار در شعر فارسی
شعر عطار، از روزگار حیات او، در میان ارباب سلوك و معرفت با حسن قبولی شگرف روبهرو شده است. میدان نفوذ شعرش، نسل به نسل، در گسترش بوده است. بعد از آشوبهای حاصل از فتنه تاتار، وقتی جامعه ایرانی به بازسازی فرهنگی خویش كمر بسته و برخاسته است ـ و این كار از طریق نسخههای خطی موجود فارسی قابل رسیدگی است - نسخههای آثار عطار، قرن به قرن، روی در افزونی نهاده است. نه تنها آثار مسلم و اصیل او چنین سرنوشتی دارند كه آثار منحول و مجعول و منسوب به او هم درپرتو نام او، به همین گونه در جامعهی ایرانی و در میان فارسیزبانان جهان، با حسن قبول روبهرو شده است. آمار قرن به قرن آثار او، كه در فهرستهای كتابخانههای جهان امروز قابل بررسی است، این نكته را به شیوهای تجربی و استدلالی ثابت میكند.
پینوشت: این متن از مقدمهی كتاب «منطقالطیر» عطار، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از محمدرضا شفیعی كدكنی (نشر سخن) نقل شده است.
نظرات